پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: در سالهای اخیر و بهویژه در حین و پس از جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران و جبهه مقاومت، صهیونیستها در تبلیغات رسانهای خود بیش از همیشه به نام کوروش استناد میکنند و او را نخستین «حامی قوم یهود» میخوانند. نوشتار پیشرو با بررسی متون تاریخی و دینی تلاش دارد تا نشان دهد که کوروش آنگونه صهیونیستها میپندارند نبوده است. نتیجه این بررسی آن است که کوروش در فتح بابل انگیزهای بهجز کشورگشایی نداشته است و ضمیر خود در پی آزادسازی یهودیان از اسارت بابلی و ساخت معبد سلیمان نبوده است. این یهودیان بودند که از سر ذوق ناشی از رهایی، چهرهای الهیاتی به کوروش و اعمال وی بخشیدند. در واقع رهایی از اسارت و بازسازی معبد پیامد طبیعی اقدام کوروش بود نه انگیزه و قصد او. در ادامه با مقایسه متن استوانهٔ کوروش و برخی از فقرات کتاب مقدس عبری به این موضوع پرداخته میشود.
کوروش در دو روایت: استوانه و کتاب مقدس
در این یادداشت، منبع شناخت از کوروش بر دو متن استوار است:
۱. استوانهٔ گِلی بابل (کشفشده در ۱۸۷۹)،
۲. کتاب مقدس عبری، بهویژه فصلهای ۴۴ و ۴۵ از اشعیا و آغاز کتاب عزرا.
در استوانه، کوروش خود را «پادشاه جهان» مینامد که به فرمان مردوک، خدای بابل، برای برقراری نظم و آرامش آمده است. این متن، بهگفتهٔ آملی کوهرت صرفاً سندی سیاسی برای مشروعیت سلطنت اوست، نه مانیفستی انساندوستانه.همچنین در هیچیک از سطرهایش، نامی از یهودیان یا اورشلیم نیامده است. تنها بهطورکلی و نهفقط ویژه یهودیان، از «بازگرداندن مردمان به خانههایشان و بازسازی معابد خدایانشان» سخن رفته است. این سیاستی رایج در میان پادشاهان فاتح در بینالنهرین برای آرام کردن مردم بوده است.
اروینگ فینکل، آشورشناس برجسته و پژوهشگر موزهٔ بریتانیا میگوید:
«اینکه بگوییم کوروش بیانیهٔ حقوق بشر صادر کرد، افسانهای مدرن است. استوانه، سندی دینی–سیاسی برای جلب حمایت بابلیان است، نه متنی اخلاقی.»
کوروش در کتاب اشعیا و عزرا: از پادشاه پارس تا مسیح خدا
در کتاب اشعیا آمده است: «چنین میگوید یهوه به مسیح خود، کوروش...» (اشعیا ۴۵:۱).در اینجا واژهٔ عبری ماشیح (مسیح) برای نخستین بار به پادشاهی غیر یهودی اطلاق میشود. اما طبق نظریهٔ برنارد دوهْم، این بخش از اشعیا قرنها بعد از خود اشعیا نوشته شده و «اشعیای دوم» نام گرفته است. در نتیجه، این متن، پیشگوییِ نبوی نیست، بلکه بازخوانی تاریخیِ پیروزی کوروش بر بابل در قالب الهیاتی است. یعنی نویسندگان عبری، رویدادی سیاسی را به ارادهٔ الهی نسبت دادند تا آزادی قوم خود را نشانهٔ تحقق وعدههای یهوه بدانند.
در کتاب عزرا نیز فرمانی از کوروش نقل شده است که بازسازی معبد را مجاز میداند. اما لستر گراب میگوید سبک زبانی این فرمان، عبری است از این رو، «فرمان کوروش در عزرا احتمالاً بازتابِ باور دینی یهودیان است، نه فرمانی واقعی از دربار پارس».
کوروش، مردوک و یهوه
در استوانه، کوروش مأمور مردوک است و در پی تثبیت قدرت سیاسی خود و در کتاب مقدس، برگزیدهٔ یهوه و مسیح و منجی!
رابرت رولینگر بر این باور است که استوانه از نظر سبک و محتوا با سنت بابلی کاملاً سازگار است و هیچ نشانهای از ایمان توحیدی در آن نیست. یوزف بلنکینسُپ نیز توضیح میدهد که اشعیا، کوروش را صرفاً ابزار مشیت الهی میبیند، نه قهرمان یا پیامبر.
حافظهٔ یهود و سیاست مدرن
پس از بازگشت یهودیان از تبعید، کوروش در حافظهٔ جمعی آنان جایگاه منجی یافت. در دوران مدرن، صهیونیسم سیاسی با بهرهگیری از همین روایت، تلاش کرده است کوروش را نخستین حامی تاریخی صهیون معرفی کند. این برداشت سبب شده است تا صهیونیستها همواره، چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی، در پی آن باشند تا ایرانیان را با خود همسو کنند؛ لذا بر موج ملیگرایی افراطی که برخی از روشنفکران ایرانی در ان غرق بودند، سوار شدند و کوروش را به عنوان حلقه واسطه خود و ایران معرفی کردند.
در دههٔ ۱۳۵۰، در دوران پهلوی، این برداشت بهطور رسمی ترویج شد. اسرائیل از جشنهای ۲۵۰۰ ساله حمایت کرد. استوانهٔ کوروش به عنوان «منشور حقوق بشر» معرفی گردید. در همان دوران، رسانههای اسرائیلی محمدرضا پهلوی را «کوروش دوم» مینامیدند تا پیوندی تاریخی با ایران برقرار کنند. سالها بعد نیز شیمون پرز گفت: «کوروش کبیر یک صهیونیست بود!». پس از جنگ علیه ایران و آتشبس با غزه نیز بارها از کوروش استفاده ابزاری شد.
شواهد چنین نشان میدهند که متوهمانه و دور از واقعیت نیست اگر بگوییم کوروش را همین صهیونیستها در اذهان گروهی از ایرانیان چنین بزرگ جلوه دادهاند تا به اهداف و مقاصد سیاسی خود دست یابند.
منابع برای مطالعه بیشتر: